- چه سخت است دمساز بودن با تنهایی شب
سکوت ، با تو هستم
ای شب ، با تو هستم شاهد من
تنهایی من ، بگشای لب ، فریاد کن
- چه سخت است حسرت دیدار
هر روز تلاقی نگاه ، برخورد
و باز در حسرت دیدار
- چه سخت است دمساز بودن با انتظار
همسفر گشتن با خاطرات
دست ها بر شانه ها ، جای دست ها
گرمی دست ها بماند یادگار
- و یا هم ریشه گشتن با شقایق
سوگل همیشه عاشق
و بر سینه زند داغ جدایی
همچون تبر دست حقایق
- ای شب با تو هستم ، شاهد من
در هر شام تاریک ،
هر شام پر ستاره
این جدایی را فریاد کن