ادبی . هنری . علمی . فرهنگی . بجز سیاست

خوشحالم که وبلاگ من را مشاهده میکنید . یک توضیحی بدم اصلا با سیاست کاری ندارم

ادبی . هنری . علمی . فرهنگی . بجز سیاست

خوشحالم که وبلاگ من را مشاهده میکنید . یک توضیحی بدم اصلا با سیاست کاری ندارم

سی نصیحت زرتشت

سی نصیحت زرتشت


1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر


2. قبل از جواب دادن فکر کن


3. هیچکس را تمسخر مکن


4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور


5. خود برای خود، زن انتخاب کن


6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو


7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما


8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی


9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش


10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی


11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی


12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی


13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی


14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی


15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی


16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی


17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی


18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی


19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی


20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی


21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز


22. هرگز ترشرو و بدخو مباش


23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند


24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده


25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین


26. چالاک باش تا هوشیار باشی


27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی


28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری


29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد


30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند

 

مراســم ازدواج زرتشتیان و ایران باستان

در ایران باستان و بنا بر قوانین دوره ی ساسانی، دختران خود همسر خویش را انتحاب می کردند. هنگامی که بهرام گور،پادشاه معروف ساسانی از دختران یک مرد روستایی ساده درخواست ازدواج می کند.....


در ایران باستان و بنا بر قوانین دوره ی ساسانی، دختران خود همسر خویش را انتحاب می کردند. هنگامی که بهرام گور،پادشاه معروف ساسانی از دختران یک مرد روستایی ساده درخواست ازدواج می کند؛ روستایی، پاسخ را به دختران خود وا می گذارد.. در شاهنامه زنان دلاور و خردمندی چون کتایون و تهمینه، همسر خویش را انتخاب کرده و برای یافتن همسر خود همه ی مرزهای سیاسی و طبقاتی را زیر پا می گذارند.

زرتشت نیز در اوستا برای ازدواج و تشکیل خانواده منزلت والایی دیده است. در یسنا آمده است: عروس و داماد! این کلمات را به شما می گویم: زندگی سرشار از شادی داشته باشید و به حقوق یکدیگر احترام بگذارید. بی گمان زندگی شیرینی خواهید داشت. زرتشتیان که تعداد  آنها در دنیا بیش از ٣۰۰ هزار نفر و در ایران ٣۰ هزار نفر می باشد پس از گذشت قرن ها مراسم مربوط به ازدواج خود را نگه داشته و بنا بر باورهای دیرین خود رفتار می کنند.  به این مراسم نگاه کنیم که چه اندازه زیبا هستند. بیاییم این آداب انسانی و والا را پاس داریم.

 

خواستگاری

خواستگاری زرتشتیان به این روش است که مادر و خواهر پسر در صورت تمایل خانواده دختر با چند نفر از بستگان نزدیک برای خواستگاری دختر می روند. در بیشتر مواقع خانواده پسر نامه‌ای که در باره ی خواستگاری از سوی پسر به  پدر دختر نوشته شده همراه خود می برند. این نامه را بیشتر برای شگون روی کاغذ سبز رنگ و در پاکتی سبز می گذارند و با یک دستمال سبز و یک کله قند همراه با مقداری سنجد و آویشن به منزل دختر می برند. جواب نامه  چند روزپس از آن از سوی خانواده دختر با همان روش به سرای پسر برده می شود. در این نامه پدر دختر، موافقت خود را بیان می دارد و به دنبال آن  نامزدی آغاز می شود.

 

نامزدی

در روز نامزدی پسر همراه خانواده خود به خانه دختر می رود و همراه با بردن انگشتر نامزدی هدایایی (از قبیل کیف، کفش، پارچه ،‌سکه طلا) به دختر می دهد.دادن این هدایا همراه با مراسم ویژه ای است. در جلوی همه این هدایا دو لاله که در داخل هر کدام یک شمع روشن قرار دارد همراه آیینه،‌گلاب‌پاش، یک کله قند و  نقل با خود می برند و پس از پیش کش کردن این هدایا از سوی پسر به دختر، آنان انگشتر نامزدی را در دست همدیگر می کنند. چند روزپس از نامزدی،‌خویشان دختر نیز با دو لاله روشن ونقل و کله قند سبز پوش،‌گل، پارچه و هدایای دیگر به خانه پسر می روند و آنها را به خانواده پسر هدیه می کنند. در این دیدار، دختر همراه پدر و مادر وخویشان خود نمی رود زیرا این کار را گونه ای سبکی ازسوی دختر می دانند. پسر می تواند بعد از انجام مراسم نامزدی به خانه دختر رفت و آمد کند .پس از مدتی،‌که  به آمادگی دو خانواده بستگی دارد، روز عروسی را که باید روزی نیک و مبارک باشد برمی گزینند.

 

عروسی

چند روز پیش از عروسی، عروس و داماد و خویشان بسیار نزدیک به خرید وسایل عروسی می روند. از سوی داماد لباس عروسی (کیف و کفش،‌چند قواره پارچه،‌طلا و لوازم آرایش) و از سوی دختر لباس دامادی و هدایای دیگر ( کفش، پیراهن ) خریداری می شود. دو سه روز پیش از عروسی از سوی خویشان عروس جهیزیه را به خانه‌ای که باید عروس و داماد با هم در آن زندگی کنند می برند و خانه را خود تزیین و آماده می کنند. هم چنین در این روز همراه با بر پا کردن جشن کوچکی، با نخی که از سوی خانواده دختر فرستاده شده رختخواب عروسی به یاری خانواده پسر دوخته می شود.  گرد همایی برای مراسم عروسی را انجمن گویند.در یزد مراسم زیبای حنابندان نیز رواج دارد و دست و پای دختر و پسر را با نقش های زیبا می آرایند.عقد و عروسی زرتشتیان در یک روز انجام می گیرد. روز عروسی،‌عروس و داماد وخویشان نزدیک پیش از شامگاه برای انجام مراسم عقد در نیایشگاه حاضر می شوند. دراین مراسم در پیشاپیش عروس و داماد،‌کتاب اوستا، دو لاله ی روشن،‌آیینه،‌نقل سفید، انار و تخم مرغ به وسیله اقوام نزدیک به معبد برده می شود. عروس و داماد در جای ویژه ای که در جلوی سفره عقد است می‌نشینند.

 

سفره ی پیمان (گواه) یا عقد

سفره ی عقد یا گواه بر روی زمین گسترده می شود. این سفره از ترمه یا مخمل و ابریشم است و از سوی مادر عروس نسل به نسل نگه داری شده است . سفره باید رو به خاور یا برآمدن خورشید گسترده شود و بر روی آن این چیزها دیده می شود:گل سرخ. سینی از هفت سبزه. دو کله قند. کاسه ی عسل. سکه ی طلا. شاخ یا کاسه نبات. منقل برای اسفند. برنج. سبزی خشک. نمک. رازیانه. چای. کندر. خشخاش. انار. سیب. نانی محلی که بر آن مبارک باد نوشته اند. اوستا. آینه ی بخت. لاله( شمعدان)

عروس و داماد روبروی هم می نشینند. بر فراز سرشان توری از حریر سپید نگه می دارند و دو کله قند را به هم می سایند تا مراسم بله برون یا بله گفتن عروس به پایان رسد و می خوانند:

مسابم و مسابم!...........چی چی مسابی؟

مهر و محبت مسابم!.......برای کی مسابی؟

 برای عروس و دوماد!

داماد لباس سفید چین دار و عروس ساری چین دار سفید می پوشد. بر گردن آن ها گلوبندی از گل آویزان می کنند و بر پیشانی آن ها خالی سرخ رنگ می گذارند. نخست عروس بر تخت می نشیند و سپس داماد را دوستان وخویشان به نزد او می آورند و به هنگام عروسی در دهان یکدیگر با انگشت عسل می گذارند.بنا بر دینکرد به هنگام عروسی و برای آگاهی همگان  طبل و شیپور می نوازند. این مراسم را شاه جان گویند. روبروی عروس و داماد موبد و کنارشان خانواده‌های نزدیک می‌نشینند. آنگاه مراسم عقد در حضور دو شاهد که یکی از خانواده دختر و دیگری از خانواده پسر می باشد انجام می گیرد. سپس موبد شروع به خواندن بخش هایی از اوستا نموده و اندرز زناشویی می دهد. بعد از طرفین می‌پرسد که آیا به ازدواج با هم خوشنود هستند یا نه. پس از شنیدن جواب بله از هردو، نوشتن ازدواج در دفتر رسمی رزتشتیان انجام میگیرد و عروس و داماد وشاهدان آنرا گواهی میکنند . پس از پایان مراسم عقد،‌تخم مرغی که در سر سفره عقد بوده به وسیله (موبد) به پشت بام پرتاب می شود. با اینکار موبد حقوقی را که پدر نسبت به دختر خود داشته با قیچی بریده به این تخم مرغ مصالحه کرده از خانه بیرون می اندازد باین هدف که پدر دیگر حقی به دختر ندارد.

سپس ده موبد در حالی که گلاب و آیینه در دست دارد جلو مهمانان آمده همراه با نگاه داشتن آیینه روبروی آنان به آن ها گلاب می دهد و یک نفر دیگر که پشت سر ده موبد حرکت می کند به مهمانان شیرینی  می دهد. آنگاه ده‌موبد سینی بزرگ پر از لورک یا آجیل را برداشته به تقسیم آن بین مهمانان که بیشتر سهم خود را به خانه می برند می‌پردازد.پس از انجام مراسم عقد، موبد،‌عروس و داماد را در معبد دور آتش مقدس می گرداند. آنگاه عروس و داماد به مجلس جشن عروسی می روند و پس از پایان مراسم جشن، عروس و داماد به وسیله خویشان نزدیک به خانه داماد برده می شوند.  در این مجلس موسیقی زنده نواخته می شود و مهمانان با ترانه های بومی به رقص و پایکوبی می پردازند. انار و هندوانه و شیرینی می خورند. غذا بیشتر گوسفند بریان کرده، مرصع پلو و شیرین پلو می باشد. مراسم بین سه تا هفت روز به درازا می کشد. گاه نیز با آوردن مطرب ها به اجرای گونه ای نمایش های رو حوضی می پردازند. حوض میان خانه پر از سیب و انار و هندوانه است و بر تختی روی حوض، مردمان به تماشای نمایش کمدی و شادی می پردازند. در چند عروسی دیدم که زنی با بستن چند قاشق به انگشتان پای خود، که بر هرکدام صورتی را نقاشی  کرده بودند، بر پشت نیم پرده ای خوابیده و نمایش شاد عروسکی را اجرا می کرد.

در مراسمی دیگر دو شخصیت نمایش، یکی در نقش عروس و دیگری در نقش داماد برای هم می خواندند:

آی دخترک ترگلک ورگلک خوش قد و بالا.........عقدت می کنم، عقد مدارا

تو که عقدم می کنی، عقد مدارا............ ......منم عروس می شم حجله می شینم

تو که عروس می شی حجله می شینی.......منم دوماد می شم، پهلوت می شینم

بادا بادا مبارک بادا

 

پا انداز (پاگشا)

در یزد و کرمان زرتشتیان عروس را با آداب ویژه ای به خانه داماد می برند. بدین ترتیب که سمت راست عروس، خواهر داماد و سمت چپ او خواهر عروس (یا یکی از زنان خانواده ی عروس) قرار گرٿته زنان فامیل در حالی که صف چهار یا پنج نفری تشکیل داده‌اند پشت سر عروس به سوی خانه داماد حرکت می کنند. چون به کوچه ای باریک ( کوچه ی آشتی کنان) می رسند، می ایستند و می خوانند:

این کوچه تنگه؟  بله......عروس قشنگه؟  بله

دست به زلفاش نزنید....مروارید بنده.  بله

بادا بادا   مبارک بادا.......ای یار  مبارک بادا

 همراهان عروس از جلوی منزل هر زرتشتی عبور کنند، در برابرش، آتش افروخته بر روی آن اسفند و کندر دود می کنند. زنان شاباش می کشند . بدین گونه که سر در گوش و دوش یکدیگر نهاده و فریاد شادمانه بر می آورند. در جلو در خانه، جلوی پای عروس و داماد آتش می افروزند. خانواده داماد برای ورود عروس پاگشا یا پانداز می دهند که بیشتر پول و طلاست. در خانه به مهمان ها شربتی به نام (شربت در حجله ) می دهند. در هنگام ورود عروس و داماد به حجله مادر شوهر هدیه‌ای( گوشواره، انگشتر، دستبند و سینه ریز) به عروس می دهد. پس از ورود عروس و داماد به حجله،‌در حضور عده ای‌ از زنان خانواده نزدیک آنها،‌عروس و داماد به پاشویی یکدیگر می پردازند. ابتدا سینی را در زیر پای عروس و داماد قرار میدهند. عروس و داماد از ظرفی ،مقداری سبزی که  به آن (مرو) و (مور) یا مورد سبز می گویند، و مقداری شیر و آب که همه با هم مخلوط شده برداشته هر دو پای عروس را با آن می شوید و سپس عروس پای داماد را می شوید به این نشان که مانند گیاه مورد همیشه زندگی آنها سبز و خرم باشد و مانند آن شیر همواره از گناهان پاک  گردند و مانند آن ریشه( مورد)  زندگیشان دراز و پردوام باشد.

در این هنگام مهمانان عروس و داماد را تنها می گذارند. عروس و داماد اناری شیرین را که در روی سفره گواه بوده در اتاق حجله با هم می خورند تا به اندازه دانه‌های آن دارای اولاد گردند.  بامداد روزدیگر رختخواب عروس و داماد بوسیله خواهر شوهر (یا خواهر زن) بزرگتر جمع می شود. رسم است که داماد سکه‌ای برای خواهر خویش در رختخواب می گذارد و خواهر شوهر موقع جمع کردن رختخواب، آنرا برمی دارد. بامداد همان روز نیز از طرف خانواده عروس مقداری ماست (بعنوان روسفیدی ) همراه شیرینی و پشمک (برای شیرین کامی ) برای خانواده‌های نزدیک عروس و داماد فرستاده‌می شود.

 

پا تختی

 داماد عصر همانروز ( که روز پاتختی است) قبل از آمدن مهمانان به وسیله چندتن از مردان فامیل همراه موبد با دو لاله روشن و مقداری شیر که با برگ گل و آب مخلوط میباشد برسر آب روان میرود و پس از خواندن پاره هایی از اوستا به وسیله ی موبد،‌آنرا در آب روان می ریزد تا بدین ترتیب هر گونه آلودگی قبل از زناشویی او شسته شود و مانند آب و شیر و گل پاک باشد.  دربازگشت، داماد برای دست‌بوسی وسپاس از رنج هایی که پدر برای دختر خود کشیده است به خانه پدرزن می رود و با بوسیدن دست مادر و پدر زن خود از تلاش آن ها در تربیت دخترشان که حالا زن اوست سپاسگزاری می نماید. پدر زن  هدیه‌ای به داماد می دهد. سپس داماد به خانه خود باز می گردد. در بازگشت داماد، در پاگرد خانه، عروس کاسه‌ای از نقل و شیرینی به نشان پذیرایی از داماد به سر او می ریزد. دراین هنگام خویشان و دوستان هدایایی را که  آماده کرده‌اند به عروس و داماد می دهند. آنگاه داماد به نشان شیربها، اناری را که به آن ٣٣ یا ۱۰۱ سکه زده شده همراه یک جفت کفش به مادر زن هدیه می کند و یک جفت کفش نیز به خواهر زن می دهد. روز سوم عروسی روز آش رشته است. رشته این آش باید به دست عروس بریده شود و به دست داماد به دیگ ریخته شود. این آش را نیز همراه با برگزاری جشن کوچکی بین دوستان و خویشان بخش می کنند.

رسم است که عروس و داماد پیش از رفتن به جای دیگر همراه خویشان خود به زیارتگاه و مکان مقدسی و در یزد به پیر سبز و چکچک و پیر بانو  می روند. پس از زیارت، در یک روز خوب هفته، مادر شوهر و پدر شوهر، عروس و پسرشان را به خانه خود مهمان می کنند و هنگام ورود آن ها هدایایی به نشان پاگشا به آن ها می دهند. همین کار را مادر زن و پدرزن نسبت به داماد و دختر خود انجام داده و هدایایی به نشان پاگشا به آنها می دهند. پس از آن خویشان نزدیک عروس و داماد را به خانه‌هایشان مهمان می کنند. گاهی این مهمانی ها به درازا می کشد، زیرا عروس و داماد هر هفته در خانه یکی از خویشان مهمان می شوند. این مهمانی ها نیزهمراه با تشریفات ویژه ای است. هنگام ورود عروس و داماد یک شاخه گل و گیاه سبزی یا یک دانه انار (یا سیب و یا نارنج) به آن ها داده مقداری (آویشن) که با شیرینی و سنجد و بادام و غیره مخلوط است بر سر آنها می ریزند و چندین مرتبه با صدای بلند که همراه با خوش حالی است نسبت به عروس و داماد شادباش می گویند.  زدن دف و خواندن ترانه های شادمانه و خوردن انار و هندوانه و شیرینی نیز در تمام این مراسم رایج است.

پندنامه افلاطون

پندنامه ی افلاطون

مقدمه:

    این پندنامه وصایای افلاطون (Plato) است به شاگرد ِ خود ارسطاطالیس (Aristotle) که در انتهای کتاب ِ اخلاق ِ ناصری شیخ بزرگوار خواجه نصیرالدین طوسی آمده است. ببینید ما چه متخصصانی داشتیم و به چه بهای سنگینی آنها را فراموش کرده ایم!

    معمولا وصیت ِ یک عالم ِ بزرگ چکیده ی تمام چیزهایی است که کوچکترین شکی در آن برای عالم وجود ندارد. در واقع او گوهر ِ عمرش را در بستر ِ مرگ از خود جدا می کند و به عزیز ِ دلش، پاره ی تنش، فرزندش می دهد. این وصایا به قدری اهمیت دارد که خواجه نصیر برای خوب ترجمه کردن ِ آن مدتی به سفر ِ سخت برای فراگیری زبان ِ یونانی می رود، فقط به قصد ِ خوب فهمیدن ِ این وصایا! گوهر می خواهی به طلافروشی نرو! آنجا خبری نیست. گوهر ِ حقیقی این است.

    در ترجمه از زبان انگلیسی به فارسی عباراتی را روانتر بازنویسی کرده ام، مثلا بجای ?عنایت? از ?توجه? استفاده کرده ام، پس این ترجمه کمی با ترجمه ی خواجه و آنچه در کتاب ِ کیمیا جلد 5 صفحه 387 آمئه است، فرق دارد که این فرق فقط به لحاظ روانتر شدن ِ فهم ِ موضوع ابراز شده است. 

    گاهی دیده می شود که در دانشگاهها می گویند فلانی خیلی چیز میداند و هر سؤالی از او بکنی جوابش را دارد. سه تا فوق لیسانس و هشت تا دکترا و دوازده تا فوق دکترا و ... نهصد تا مقاله دارد یا المپیادی بوده و طلا آورده است. گاهی با اندکی از اینها که صحبت می کنی می بینی او هم عین ِ یک آدم ِ بی سواد دچار ِ خشم می شود و بدرفتاری می کند، بی حوصلگی می کند، با کسی مهربان نیست. این نشان می دهد که این علم ِ وسیع و پر تلاش هنوز در خود ِ او اثری نداشته و او فقط چون زنبور کارگر علم تولید کرده است. علمی چنین بیفایده، اعتباری به کسی نمی دهد. مثلا دانشمندی که بمب اتم می سازد چه چیری بیش از یک آدم کش دارد؟ و یا دانشجویی که به خاطر ِ بردن ِ طلا در المپیاد خود را مجاز می داند که بجای کمک به دیگر دانشجویان، آنها را بیسواد بنامد، چه شناختی از ? طبیعت? پیدا کرده، او که حتا این قانون ِ طبیعت را نمی داند که طبیعت بر علیه کسی یا چیزی که همه چیز را برای خود می خواهند دست به طغیان میزند و فشار ِ روحی برایش ایجاد می کند. ?اعتبار ِ ایشان به دوری از شر و فساد است.?

(توضیح: این صفحه بدین جهت در بخش ِ مربوط به دکتر قمشه ای آمده است چرا که از مطالب ِ پیشنهادی ایشان برای مطالعه به انسانها است. عینا همین صفحه در بخش ِ مربوط به خواجه نصیر هم بازنویسی شده است. توضیح ِ بعدی اینکه توضیح بین عبارات را این حقیر نوشته است

(ِ آخر اینکه اگر می خواهید اصل ِ کلمات ِ ارسطو را بخوانید فقط کلمات ِ درشت را ببینید و بخوانید.)

پندنامه ی افلاطون:

معبود ِ خویش را بشناس و حق ِ او را نگه دار،  و همیشه با آموزش دادن و آموزش گرفتن باش، و توجه بر طلب ِ علم را مقدم دار. اهل ِ علم را به کثرت ِ علم امتحان مکن، بلکه اعتبار ِ حال ِ ایشان به دوری از شر و فساد کن. و از خدا چیزی مخواه که نفع ِ آن منقطع (مقطعی) بـُوَد، و یقین داشته باش که ?همه ی? مواهب از حضرت ِ اوست، و از او نعمت های باقی (نعمتهایی که مثل ِ انرژی پایستگی دارند!)،

و فوایدی که از تو مفارقت(جدایی) نتواند کرد، التماس کن.

همیشه بیدار باش که شرور را اسباب بسیار است. و آنچه نشاید کرد (شایسته نیست)  به آرزو مخواه، و بدان که انتقام ِ خدا از بنده، به سُخـط (خشم ِ بی رحمانه)  و عـِتاب (بی حرمتی و سرزنش)  نبـُوَد،

بلکه به تقویم (متحول کردن) و تأدیب (ادب کردن از فرط ِ عشق) باشد.

بر تمنای ِ حیات ِ شایسته اقتصار مکن (اکتفا مکن) تا موتی شایسته با آن مضاف نبـُوَد،

 (حیات و مرگ را با هم در نظر بگیر و تا مطمئن نشدی مرگی شایسته خواهی داشت به زندگی ِ آن مرگ اکتفا نکن) و حیات و موت را شایسته مشمر، مگر که وسیله ی اکتساب ِ خیر بوده باشد

و بر آسایش و خواب اقدام مکن، مگر بعد از آنکه محاسبه ی نفس در سه چیز را به تقدیم رسانیده باشی،

اول آنکه تأمل کنی تا در آن روز هیچ خطا از تو واقع شده است یا نه، دوم آنکه تأمل کنی تا هیچ خیر اکتساب کرده ای یا نه، سوم آنکه هیچ عمل به تقصیر فوت کرده ای (کوتاهی کرده ای در عمل به ندای درونت) یا نه

و یاد کن که چه بوده ای در اصل، و چه خواهی شد بعد از مرگ، و ?هیچکس? را ایذا (رنجور) مکن، که کارهای عالم در معرض ِ تغیر و زوال است.

و ?بدبخت? آن کس بُوَد که از تذکر ِ عاقبت غافل بُوَد و از زَلـَت (لغزش) باز نـَه ایستد. (این تعریف ِ بسیار علمی و دقیقی از معنای بدبخت است و فوق العاده اهمیت دارد. پس بدبخت کسیست که با وجودیکه به او تذکرات ِ مهمی داده می شود، دست از تکرار ِ چیزی که می داند خطاست بر نمی دارد. جالب این است که کسی که می لغزد می داند که دارد می لغزد.)

سرمایه ی خود را از چیزهایی که از ذات ِ تو خارج بُوَد مساز.

و در فعل ِ خیر با مستحقان، انتظار ِ سؤال مدار(منتظر نه ایست تا رنجوری از تو گدایی کند تا بعدش تو به او کمک کنی)،

بلکه پیش از التماس افتتاح مکن. (قبل از اینکه التماس کند، شروع به کمک کن)

حکیم مشمار کسی را که به لذتی از لذت های عالم شادمان بُوَد و یا از مصیبتی از مصائب ِ عالم جَزَع (ناله) کند و اندوهگین شود، همیشه یاد ِ مرگ کن و به مردگان اعتبار گیر.

 کسی که به جایزه و مدالی تکیه می کند و گرفتنش مغرور و شاد شده و یا کسی که مدالی را نگرفته و آه می کشد و بر پشت ِ دست می زند را دانا ندانید. به مرگ نگاه کنید که به هیچ مدالی اهمیت نمی دهد.

کسی که به فکر ضرر رساندن به دیگریست، مثل ِ دانشجویی که جواب ِ مسئله را میداند اما به دانشجوی دیگری که همان را ازو سؤال می کند نمی گوید یا کاسبی که می خواهد کسی را ورشکست کند)

نفس ِ او قبول ِ شر کرده باشد و مذهب ِ او بر شر مشتمل شده. (یعنی چنین کسی خیال می کند که زرنگ است ولی او در واقع ریسک ِ بزرگی کرده و شر را باور کرده است و آنرا در اعماق ِ وجودش راه داده. چنین کسی راهی که در زندگی طی می کند پر از شر خواهد بود زیرا راه ِ زندگی ِ ما پژواک ِ نیات ِ قلبی ِ ماست.)

سپس در فعل آر (عمل کن) که احوال گردان است(این سه مرحله ی تصمیم گیری است و اهمیت ِ زیادی دارد.)، و دوستدار ِ همه کس باش و زودخشم  مباش که غضب به عادت ِ تو گردد.

هر که امروز به تو محتاج بُوَد، اَزالت ِ (برطرف کردن ِ) حاجت ِ او را به فردا میفکن، که تو چه دانی فردا چه حادث شود. کسی که به چیزی گرفتار شود را معاونت (یاری) کن، مگر آن کس را که به عمل ِ بد ِ خود گرفتار باشد

تا سخن ِ متخاصمان مفهوم ِ تو نگردد، به حکم ِ ایشان مبادرت منما. حکیم (دانا، آگاه) به قول ِ تنها مباش، بلکه به قول و عمل باش، که حکمت ِ قولی در این جهان بماند، و حکمت ِ عملی بدان جهان رسد و آنجا بماند . اگر در نیکوکاری رنجی بری، رنج بنماید (پاک شود) و فعل ِ نیک بماند، و اگر از بدی لذتی یابی، لذت بنماید و فعل ِ بد بماند،

از آن روز یاد کن که تو را آواز دهند و تو از آلت ِ استماع (شنیدن)  و نطق (گفتن) محروم باشی، نه شنوی و نه گویی، و نه یاد توانی کرد. و یقین دان که متوجه به مکانی خواهی شد که: آنجا نه دوست را شناسی و نه دشمن را. پس اینجا کسی را به نقصان منسوب مگردان

و حقیقت شناس که جایی خواهی رسید (مقامی در جهان هست که می توانی به آن برسی) که خداوندگار و بنده آنجا متساوی باشند. پس اینجا تکبر مکن.

همیشه زاد (توشه) ساخته دار(یعنی جوری زندگی کن که تعداد ِ زیادی کار ِ عقب افتاده برای فردا نداشته باشی. همیشه کارهایت را طبق ِ برنامه ی منظم و به موقع انجام بده و نگذار تل انبار شوند)،

که چه دانی که رحیل (بانگ ِ هجرت به دنیای بعدی) کی خواهد بود،

و بدان که از عطایای خدای بزرگ هیچ چیز بهتر از حکمت(دانایی) نبُوَد،

و ?حکیم? (آدم ِ دانا) کسی بُوَد که فکر و قول و عمل ِ او (همان یه مرحله ی تصمیم گیری و اقدام ِ آن) متساوی و متشابه باشد. (این تعریف دقیقی از حکیم است.)

مکافات کن (تلافی کن) به نیکی و در گذر از بدی،

و هیچ خطایی را در اکتساب ِ درستی، سرمایه مساز،(با کارهای بد به سمت ِ انجام ِ کارهای خوب مرو)

و از امر ِ افضل به جهت ِ سروری ِ زایل(موقت)، اعراض مکن،(بخاطر ِ اینکه مدتی قدرت در دستت است سعی نکن کارهای خوب را کنر بگذاری) که از سروری دائم اعراض کرده باشی.

حکمت (دانایی) دوست دار و سخن ِ حکما بشنو، (پیامبر فرمود: ?از دانایان بپرس، با حکمای دانا رفت و آمد داشته باش و همنشین ِ بزرگان باش. سائل العلما، خالط الحکما و جالس الکبرا?)

و هوای دنیا (پست تر از خودت) از خود دور کن و از آداب ِ ستوده امتناع مکن،

در به هیچ کار، پیش از وقت ِ آن کار مپیوند، و چون به کاری مشغول باشی، از روی فهم و بصیرت به آن مشغول باش.

به توانگری، متکبر و معجب مشو، و از مصائب، شکستگی و خواری به خود راه مده، با دوست معامله چنان کن که به حاکم محتاج نشوی، و با دشمن معامله چنان کن که در حکومت ظفر تو را بود

با هیچ کس سفاهت (بی خردی و شوخی ِ پست) مکن و تواضع با همه کس به کار دار

و هیچ متواضع را حقیر مشمار. در آنچه خود را معذور داری، برادر ِ خود را ملامت مکن.

به بطالت شادمان مباش، و بر بخت اعتماد مکن، و از فعل ِ نیک پشیمان مشو،

با هیچ کس مزاح (بذله گویی و مسخره گی) مکن

همیشه بر ملامت ِ سیرت ِ عدل (سرزنش ِ راهی که درست است) و استقامت و التزام ِ خیرات (پایداری و مجبور کردن ِ خود در کمک کردن) مواظبت کن،

تا نیکبخت گردی. (این کارها باغث می شود که کسی بدبخت - بر اساس ِ تعریف ِ اول ِ صفحه - نشود و علاوه بر آن خوشبخت شود. )

شاهنشاهی هخامنشی

دوستان علاقه مند به تاریخ چند کتاب با فرمت pdf  درمورد شاهنشاهی هخامنشی توی صفحه کتابخانه گذاشتم از جمله کوروش کبیر . داریوش بزرگ . اردشیر اول ، دوم و سوم ، کمبوجیه ، خشایارشا که میتونید مطالعه کنید برای رفتن به صفحه کتابخانه کلیک کنید